اریک آر. ماندل در یادداشتی در «هیل» با اشاره به ادامه مذاکرات جمهوری اسلامی و آمریکا و اینکه ممکن است دولت ترامپ وجود برنامه هستهای غیرنظامی را در ایران پذیرفته باشد، نوشت: ترامپ بر اساس اظهارات نماینده ویژهاش، استیو ویتکاف، به دنبال توافقی قابل راستیآزمایی است، نه برچیدن کامل برنامه هستهای.
ماندل مینویسد، برای ترامپ، یک توافق جدید و بهبودیافته با ایران، فرصتی است تا آن را به عنوان افتخاری بالای سر دولت «منفور» اوباما نگاه دارد. اما برای اسرائیلیها، قدرت اجرایی و سختگیرانه بودن توافق، مسئله مرگ و زندگی است.
ماندل سپس با طرح این پرسش که «پس، ترامپ به حرف چه کسانی گوش میدهد؟» مینویسد: گفته میشود آخرین فردی که با او صحبت میکند بیشترین تاثیر را دارد. اما چه کسی در آن اتاق خواهد بود و ترامپ چه خواهد شنید؟
ترامپ وفاداری را در اولویت قرار میدهد، و بهنظر میرسد، استیو ویتکاف، نمایندهاش در امور ایران، اعتماد او را دارد. با این حال، از آنجا که ویتکاف تا پیش از پرونده حماس هرگز در مذاکرات خاورمیانه شرکت نداشت، نسبت به توانایی او در مقابله با مذاکرهکنندگان حرفهای جمهوری اسلامی که به «تقیه» (دروغگویی مشروع دینی) اعتقاد دارند، نگرانیهایی وجود دارد. امید آن است که تیمی که او را همراهی میکند، درک عمیقی از اسلامگرایان شیعه و موضوعات هستهای داشته باشد.
با این حال، ممکن است ویتکاف بر اساس دستورات ناشی از توصیههای تیم داخلی رقبای ترامپ عمل کند. مشاور امنیت ملی مایک والتز، وزیر امور خارجه مارکو روبیو، و سفیر آمریکا در اسرائیل مایک هاکبی، در مورد ایران همنظرند: بیاعتمادی، سپس راستیآزمایی.
در سوی دیگر، افرادی که دیدگاههای انزواگرایانه دارند مانند معاون رئیسجمهور جیدی ونس، مدیر اطلاعات ملی تولسی گابارد، معاون وزیر دفاع در امور سیاستگذاری البریج کولبی، و تاکر کارلسون — که نفوذ فراوانی بر ترامپ و جنبش سیاسی او دارد — در حال نجوا در گوش دیگر ترامپاند.
تاکر کارلسون اخیرا در اکس نوشت: «اکنون بدترین زمان ممکن برای شرکت ایالات متحده در حمله نظامی به ایران است. ما توان پرداخت هزینهاش را نداریم. هزاران آمریکایی کشته خواهند شد. ما جنگ بعدی را خواهیم باخت. هیچ چیز ویرانگرتر از این برای کشور ما نیست. و با این حال، به لطف فشار بیوقفه نئومحافظهکاران، به آن نزدیکتر از همیشه هستیم. این خودکشی است. هر کسی که از درگیری با ایران حمایت کند، متحد ایالات متحده نیست، بلکه دشمن آن است.»
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
ماندل مینویسد، «نئومحافظهکار» اشارهای ضمنی به یهودیان است، و چون بسیاری در اسرائیل معتقدند تنها راه توقف برنامه تسلیحات هستهای ایران، حمله نظامی به تاسیسات (هستهای) است، کارلسون عملا اسرائیل را از متحد کلیدی دو حزب آمریکا به کشوری دشمن تبدیل کرده است. کارلسون رابطه نزدیکی با ونس دارد و گفته میشود او ترامپ را قانع کرد که ونس را بهجای روبیو به عنوان معاون انتخاب کند.
امروز، دیدگاههای تندروانه روبیو برای کارلسون و مخاطبان انزواگرایش مطلوب نیست، زیرا آنها این دیدگاه را بهترین راه برای رسیدن به توافقی سودمند برای آمریکا نمیدانند. تاریخ انزواگرایی آمریکا چندان درخشان نیست، و عقبنشینیها بیشتر موجب جنگ شدهاند، از جمله نمونه مشهورش که ایالات متحده بدون آمادگی وارد جنگ جهانی دوم شد، زمانی که ژاپن در ۷ دسامبر ۱۹۴۱ به پرل هاربر حمله کرد.
به نوشته ماندل؛ روبیو، والتز و هاکبی سه فردیاند که هدف جمهوی اسلامی را میفهمند. اما متاسفانه، در دایره محبوبان رئیسجمهور ترامپ نیستند. این موضوع از آنجا مشهود است که ترامپ نماینده ویژهاش، ویتکاف را مامور مذاکره با جمهوری اسلامی کرده، در حالی که این وظیفه باید بر عهده وزیر امور خارجه باشد.
سناتور لیندزی گراهام، که با ماهیت رژیم ایران آشناست، نیز یکی دیگر از افرادی است که تاثیرش بر رئیسجمهور نامشخص است. او گفته هر توافقی با جمهوری اسلامی «باید دههها فریبکاری این رژیم، طبیعت وحشیانهاش، و تعهد علنیاش به نابودی اسرائیل را در نظر بگیرد.»
ماندل مینویسد، ترامپ، در اقدامی غیرمنتظره برای نخستوزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، در کاخ سفید، از آغاز مذاکرات مستقیم آمریکا با جمهوری اسلامی خبر داد. ایران یک قدم تا دستیابی به سلاح هستهای فاصله دارد، شبهنظامیان تحت کنترلش در عراق را با سلاحهای تازه مجهز میکند — کسانی که دستانشان به خون آمریکاییها آلوده است — همچنان به حوثیها موشک میفرستد تا به کشتیرانی ما حمله کنند، از طریق بندر بیروت به حزبالله سلاح منتقل میکند، و همچنان تلاش دارد مخالفان را در خاک ما به قتل برساند.
به نوشته ماندل، جمهوری اسلامی صبر راهبردی فراوان دارد و حاضر است دههها برای اهداف مذهبیاش منتظر بماند. جمهوری اسلامی هیچ قصدی برای دست کشیدن از رویای هژمونی، نابودی اسرائیل، تضعیف نفوذ آمریکا در منطقه، یا دستیابی به تسلیحات هستهای به منظور ارعاب دشمنانش ندارد.
ماندل مینویسد، حامیان روابط آمریکا و اسرائیل همچنان به ترامپ در موضوع ایران اعتماد دارند، چرا که در دوره اول ریاستجمهوریاش کارهایی کرد که هیچ رئیسجمهور دیگری جرات انجامشان را نداشت.
اگر مذاکرات مستقیم منجر به برچیدن قابل راستیآزمایی برنامه هستهای ایران، قطع حمایت از شبکه نیابتیاش، و توقف فعالیتهای تروریستی در خارج از کشور نشود، پرونده ایران در آینده به شکلی نامطلوب به میز رئیسجمهوری بعدی آمریکا خواهد رسید.
ماندل در بخش پایانی مقاله میپرسد: پس، در تیم سیاست خارجی ترامپ چه کسی دست بالا را دارد: انزواطلبان یا تیم مجرب روبیو، والتز و هاکبی؟ آیا سیاست ترامپ در قبال ایران و خاورمیانه بر سهگانه انزواگرایی، عدم مداخله و حمایتگرایی مبتنی خواهد بود، یا گوشش همچنان به روی افرادی در حزب جمهوریخواه، چون روبیو، گراهام و والتز، باز است — کسانی که معتقدند تهدید نظامی قابل باور، بهترین راه برای دستیابی به توافقی قدرتمند، ایجاد ثبات، و پیشگیری از جنگ است؟ لحن ترامپ به نظر با دسته دوم همراستاست.
ماندل در پایان مینویسد: آقای رئیسجمهور، لطفا روبیو، والتز، هاکبی و گراهام را دوباره به حلقه تصمیمگیرندگان بازگردانید تا امنیت آمریکا در مسیر تحقق هدف شما، یعنی جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای، تضمین شود.